همیشه در زندگی ما انسانها لحضاتی وجود دارد که انگار دچار نوعی ایست مغزی میشویم.هر کسی اسم ونامی بر این لحضات گذاشته .استیصال.درماندگی.به جایی قد ندادن عقل. قطع امید کردن.....اما این لحضات قابل توصیف نیستند .بعد از اینکه این حالت گذشت برای وصف آن در میان واژه ها پرسه میزنیم تا اسمی وظرفی برای بیان این حالات پیدا کنیم.داستان بر سر چه نامیدن این حالات نیست بلکه پرسشی بزرگ به میان میاید که من انسان بنا به تاثیر عوامل خارج از خودم دچار این وقفه های ذهنی میشوم .چرا؟مگر جز این است که باید مرکز ثقل انسان درون خودش باشد .مگر زمانی که درگیر این وضعیت نیستیم تحت هیچ شرایطی از کرسی رفیع (من همه چیز دان) ذره ای پایین میاییم.پس در این مواقع (من) کجا میرود چرا غیبش میزند و در لابلای هزار توی ذهن خودش را پنهان میکند . آیا این نیست که این ( من جلیل القدر) تشکیل شده ازنمایندگی تک تک انسانهای پیرامون ما از گذشته تا هنوز در درون ما.به قولی :رشته ای بر گردنم افکنده دوست......میبرد هرجا که خاطر خواه اوست.پس آن من واقعی کجاست ؟منی که متکی به ذات خودش باشدو تحت هر شرایطی زمام امور واداره ی خویش رادر دست داشته باشدو از انبوه دانسته های مغز بهترین گذینه را انتخاب کرده وارایه کند.اما متاسفانه چاره ای بر این درد همگانی نیست.جز مردن (من) وققنوس گونه از میان خاکستر این (من های بیگانه)سر برداشتن و ظهور من حقیقی تا بر اریکه فرمانروایی جان انسان تکیه بزند وخداگونه حکم براند حکم عشق .اما....اما این ریاضتی بس عظیم را میطلبد.به امید سوختن هر آنچه بوی منیت میدهد وتولد دوباره من.
جوابیه خانم آنجلینا جولی به صحبتها و نظرات زشت و زننده فرج الله سلحشور
کی را چه سود ؟ شااری از برتولت برشت
خط فقر استان تهران به سمت ۹۲۰هزار تومان پیش میرود
87466 بازدید
1 بازدید امروز
819 بازدید دیروز
3074 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian