درقلمروسکوت
پیش از آنکه روح بتواند بشنود انسان بایستی غرشها وزمزمه ها هر دو را نشنود. ناشنوا در برابر نعره فیل وناشنوا ذر برابر خرامیدن سیم گون کرم شبتاب طلایی.داشتن دو دست ویک دهان و دو چشم انتخاب تو نبوده .والدین تو نقشی در طرح پیکر تو نداشته اند. ولی اگر نیک بنگری همه چیز جفت آفریده شده .نخست چشمها .لوله تنفسی.گوشها.نیمکره راست وچپ مغز .دستها.پاهاوبطن راست وچپ قلب.اما درست در مرکز صورت شما عضوی قرار دارد که تنهاست دهان وزبان-از این یگانگی میتوان به پیامی خاص رسید .باید دوبار دید تا یکبار سخن گفت دوبار شنید ودوبار اندیشید تا یکبار دهان گشود.باید دوبار کار کرد تا یکبار حرف زد.باید دوبار نفس کشید تا یکبار سخن گفت-با این همه ما بردگانیم وزبان ارباب.او هرپز آرام نمیگیرد. بندرت میاندیشیم پیش از آنکه زبان باز کنیم ما حتی درخواب نیز حرف میزنیم. دو عامل اساسی مانع از شنیدن صدای خود درونی میشوند. سر وصدایی که تو خود براه می اندازی و غوغای جهان پیرامون-در قلمرو سکوت مرکز اولیه سر وصدا را که در خود توست از کار می اندازد-وقتی سخت مشغول گوش دادن به حرفهای خودت هستی -صدای دیگران را نمیشنوی .سر وصدای بسیار دربیرون و سر وصدای بسیار در درون -قلمرو سکوت اعترافی است برای زبان این فعالترین عضو منفرد در سرتاسر بدن-نخست این را به خاموشی وادار.......برگرفته از کتاب در قلمرو سکوت
یکشنبه 10 مهر 1390 - 5:48:09 PM